به گزارش سرویس جهان مشرق، روزنامهی وال استریت ژورنال در مقالهای تحلیلی با عنوان «زمان پایان دادن به تفکرات فانتزی دربارهی شکست روسیه است» (16 نوامبر)، به سیاستمداران غربی توصیه کرده است که به تفکرات فانتزیوار دربارهی شکست روسیه در جنگ با اوکراین پایان دهند و به دنبال استراتژی صبورانه و بلندمدت برای مهار روسیه باشند. نویسندهی اصلی این مقاله یوجین رومر، افسر سابق اطلاعات ملی در حوزهی روسیه در شورای اطلاعات ملی و مدیر برنامه روسیه و اوراسیا در بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی است. نویسندهی همکار او، اندرو اس. وایس، از متخصصان امور روسیه در دو دولت جورج اچ. دابلیو بوش و بیل کلینتون و معاون مطالعات بنیاد کارنگی است. لازم به یادآوری است، انتشار مقالات تحلیلی خارجی، صرفا از باب اطلاعرسانی مواضع و تحلیلها از طرفهای مختلف رویدادها است و بازنشر، به معنی تایید تمام محتویات آن نیست.
در حالی که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه به دومین سالگرد حمله همهجانبهی خود به اوکراین می نگرد، اعتماد به نفس او را به سختی می توان خدشهدار کرد. حمله متقابل اوکراینی که بسیار مورد انتظار بود، به موفقیتی دست نیافت که به کیِف دستی قوی برای مذاکره بدهد. غوغا در خاورمیانه بر سرفصلهای خبری غالب است، و حمایت دو حزبی از اوکراین در ایالات متحده به دلیل قطبی شدن و ناکارآمدی در کنگره، به پایان رسیده است. دیگر از گرایش دونالد ترامپ، نامزد پیشتاز جمهوریخواه ریاست جمهوری آمریکا، به پوتین هم چیزی نمی گوییم.
پوتین دلایلی برای این باور دارد که زمان به نفع اوست. در خط مقدم، هیچ نشانهای وجود ندارد که روسیه در حال باختن در چیزی است که دیگر به یک جنگ فرسایشی تبدیل شده است. اقتصاد روسیه ضربه خورده است، اما درهمشکسته نیست. تسلط پوتین بر قدرت، به طور متناقضی، پس از شورش نافرجام یوگنی پریگوژین در ژوئن تقویت شد. حمایت مردمی از جنگ همچنان پایدار است و حمایت نخبگان از پوتین شکسته نشده است.
وعدههای مقامات غربی برای تقویت مجدد صنایع دفاعی خود با تنگناهای بوروکراتیک و زنجیره تامین برخورد کرده است. در همین حال، تحریمها و کنترلهای صادراتی، تلاشهای جنگی پوتین را بسیار کمتر از حد انتظار مختل کرده است. کارخانههای دفاعی روسیه در حال افزایش تولید خود هستند و کارخانههای قدیمی شوروی در مورد اقلام بسیار مورد نیاز مانند گلولههای توپخانه از کارخانههای غربی بهتر عمل میکنند.
تکنوکراتهایی که ادارهی اقتصاد روسیه را در دست دارند، ثابت کردهاند که انعطافپذیر، سازگار، و مدبر هستند. افزایش قیمت نفت که تا حدی ناشی از همکاری نزدیک با عربستان سعودی است، خزانه دولت را دوباره پر می کند. در مقابل، اوکراین به شدت به تزریق پول نقد غربی وابسته است.
پوتین همچنین می تواند با رضایت به کارنامه سیاست خارجی خود نگاه کند. سرمایهگذاریهای او در روابط کلیدی نتیجه داده است. چین و هند با افزایش واردات نفت روسیه و سایر کالاها، پشتوانه مهمی برای اقتصاد روسیه ایجاد کردهاند. پوتین به جای نگرانی از بازارهای از دسترفته در اروپای غربی یا عدم تمایل پکن به نادیده گرفتن تحریم های ایالات متحده و اتحادیه اروپا، به این نتیجه رسیده است که در کوتاهمدت صرفاً تبدیل شدن به شریک کوچک چین در حوزه اقتصادی سودمندتر است. کالاهای چینی نزدیک به 50 درصد از واردات روسیه را تشکیل میدهند و شرکتهای بزرگ انرژی روسیه اکنون به فروش به چین وابسته هستند.
حتی کشورهای همسایه، که دلایل خود را برای ترس از تاکتیکهای تهاجمی پوتین دارند، مانند ارمنستان، گرجستان، قزاقستان و قرقیزستان، با خدمت به عنوان عاملی برای دور زدن تحریمها و بهعنوان نقاط انتقال کالاهایی که روسیه مستقیماً وارد میکرد، به سودهای کلانی دست یافتهاند.
علیرغم کیفرخواست علیه پوتین توسط دادگاه کیفری بینالمللی و شواهد فراوان در مورد جنایات جنگی روسیه در اوکراین، او هنوز در بخشهای مختلف به اصطلاح «جنوب جهانی» محبوب است. جنگ اوکراین برای بسیاری از کشورهایی که از استانداردهای دوگانه ایالات متحده و اروپا یا عدم مشارکت آنان در مسائل مهم برای این کشورها دلخور هستند، اهمیت چندانی ندارد.
هیچ یک از اینها نباید تعجب آور باشد. بیش از شش ماه قبل از تهاجم تمام عیار به اوکراین در فوریه 2022، پوتین یک استراتژی جدید امنیت ملی برای روسیه را امضا کرد. هدف اصلی آن سند، آمادهسازی کشور برای رویارویی طولانی مدت با غرب بود. امروز پوتین می تواند به ملت بگوید که استراتژی او کارساز بوده است.
پوتین هیچ فشاری برای پایان دادن به جنگ احساس نمیکند یا نگران تواناییاش برای حفظ آن، کم و بیش به طور نامحدود، نیست. با نزدیک شدن به زمستان، ارتش روسیه تهاجم زمینی محدودی انجام داده است و مطمئناً حملات موشکی و پهپادی را به شهرهای اوکراین، نیروگاهها، سایتهای صنعتی و دیگر زیرساختهای حیاتی گسترش خواهد داد. پوتین انتظار دارد که حداقل، حمایت ایالات متحده و اروپا از اوکراین از بین برود، اوکراینیها از وحشت و ویرانی بی پایانی که بر آنها تحمیل شده خسته شوند، و ترکیبی از این دو به او اجازه دهد تا شرایط توافق را برای پایان دادن به جنگ و اعلام پیروزی دیکته کند. از این منظر، اگر در ژانویه 2025 ترامپ به کاخ سفید بازگردد، فرد ایدهآل برای دستیابی به چنین توافقی است.
رهبر روسیه آماده است تا هر چیزی را که در اختیار دارد، برای پیروزی در جنگ اوکراین مسلح کند. کنترل تسلیحات هسته ای و امنیت اروپا اکنون گروگان اصرار روسیه بر پایان دادن به حمایت غرب از اوکراین است. آنچه از چارچوب کنترل تسلیحات دوران جنگ سرد باقی مانده است در سال 2026 به طور کامل از بین خواهد رفت و خطر یک مسابقه تسلیحات هستهای سه جانبه غیرقابل پیش بینی میان ایالات متحده، روسیه و چین وجود دارد. پوتین از هر موضوع جهانی و منطقهای- اعم از جنگ اسرائیل و غزه، امنیت غذایی یا اقدامات آب و هوایی - به عنوان اهرمی برای پیروزی در جنگ علیه اوکراین و غرب استفاده خواهد کرد.
روی هم رفته، این وضعیت چالشی بیسابقه برای رهبران غربی ایجاد می کند. واشنگتن و متحدانش به طور قابل ملاحظهای در مقابله با عاجلترین جنبههای این مشکل موثر بودهاند: جلوگیری از فروپاشی اوکراین، تامین سلاح های پیشرفته و اطلاعات لحظهای آن، و ایجاد تحریم ها علیه روسیه.
اما اکنون زمان انتقال به یک استراتژی بلندمدت است که فشار بر رژیم سرکش در کرملین را افزایش دهد و حفظ کند. نباید این توهم وجود داشته باشد که هر ترکیب احتمالی از اقدامات کوتاه مدت برای وادار کردن پوتین به ترک جنگ کافی است.
آنچه که رهبران غربی آشکارا انجام ندادهاند، این است که با مردم خود در مورد ماهیت پایدار تهدید روسیهی جسور و تجدیدنظرطلب شفاف باشند. آنها اغلب در تفکر فانتزی غرق شدهاند - شرط بندی بر روی تحریمها، یک ضد حمله موفق اوکراینی یا انتقال انواع جدید تسلیحات برای وادار کردن کرملین به آمدن پای میز مذاکره. یا امیدوار بودند پوتین را در یک کودتای درونی سرنگون کنند.
در طول جنگ سرد، متفکران سیاست خارجی ایالات متحده روی تغییر ناگهانی نظر کرملین یا فروپاشی یک شبهی نظام شوروی شرط بندی نکردند. در عوض، آنها به چشمانداز بلندمدت مقاومت در برابر یک رژیم خطرناک و سرمایهگذاریهای مورد نیاز در دفاع ملی و تواناییهای نظامی متحدان آمریکا چشم دوختند - سیاستی، با فرمول کلاسیک جورج کنان، «مهار صبورانه، اما محکم و هوشیارانهی گرایشهای توسعهطلبانهی روسیه.»
سیاست مهار امروز به معنای ادامه تحریمهای غرب، انزوای دیپلماتیک روسیه، جلوگیری از مداخله کرملین در سیاست داخلی ما، و تقویت بازدارندگی و قابلیتهای دفاعی ناتو، از جمله سرمایهگذاری مجدد آمریکا و اروپا در پایگاه دفاعی-صنعتی ما است. این همچنین به معنای کاهش همه آسیبهای ناشی از جنگ پوتین - دیپلماتیک، اطلاعاتی، نظامی و اقتصادی است.
این بدان معنا نیست که ما باید دوباره جنگ سرد را تکرار کنیم. شروع رقابت جهانی با کرملین سرمایهگذاری عاقلانهای برای اعتبار یا منابع ایالات متحده نخواهد بود. این ما را به یک بازی بیمعنی از زد و خورد در برابر هر گونه مظاهر نفوذ روسیه سوق میدهد. روسیهی پوتین بهرهای از قدرت سخت یا جذابیت ایدئولوژیک اتحاد جماهیر شوروی را داراست که آن را در بخشهای مختلف جهان تا آن حد بانفوذ ساخته بود.
علاوه بر این، شرایط امروزی بسیار متفاوت از تهدید شوروی است. اروپا آن سرزمین بایر ویران پس از جنگ جهانی دوم نیست. ناتو از دو عضو جدید فنلاند و سوئد استقبال کرده است. انتخابهای پوتین به سر زدن به مکانهایی مانند پکن، تهران و پیونگ یانگ خلاصه می شود. آن همبستگی معروف نیروها به طور قطعی علیه روسیه متمایل شده است.
مهمتر از همه، اوکراین برخلاف همه پیشبینیها در برابر یورش روسیه مقاومت کرده است. در کمتر از دو سال، ارتش اوکراین یک دهه مدرن سازی نظامی روسیه را به خاک تبدیل کرده است. همانطور که پرزیدنت بایدن در سخنرانی خود در 19 اکتبر متعهد شد، نگه داشتن اوکراین در نبرد و تامین سلاح و مهمات برای آن، خیریه نیست، بلکه ضروری ترین – و مقرون به صرفهترین- عنصر استراتژی غرب است.
کمک به اوکراین برای حرکت به سمت جایگاه واقعی خود در اروپا کماهمیت نیست. هیچ کشور پساکمونیستی در اروپا چیزی را که اکنون اوکراین از سر می گذراند، سپری نکرده است. بازسازی کشور نه تنها برای مردم خود بلکه برای بسیاری از دوستان، شرکا و متحدان آن یک اقدام ماندگار خواهد بود.
حفظ انسجام و عزم میان متحدان غربی برای رهبران دو سوی اقیانوس اطلس ضروری خواهد بود. کرملین مدت ها پیش بر هنر شکاف بین ایالات متحده و متحدانش تسلط داشت. متأسفانه، دورنمای خروج نهایی پوتین از صحنه، هماکنون جرقه صحبتهایی در مورد گشایش راهبردی جدید به سمت روسیه زده است که میتواند به نوعی مسکو را از آغوش چین دور کند.
اما ما باید به شدت محتاط باشیم که هر رهبری جدید در کرملین را از شک و تردید بهره مند کنیم. رئیس جمهور سابق ریگان قبل از اینکه احساس کند میخائیل گورباچف با اسلاف شوروی خود متفاوت است، نیاز به قانع کردن زیادی داشت. این چالش در حال حاضر بسیار دشوارتر شده است، زیرا هر کسی که می تواند جایگزین پوتین شود باید به جنگ پایان دهد و با کیف در مذاکرات واقعی و جدی وارد شود.
ایالات متحده و متحدانش باید ماهیت بلندمدت این تعهد را روشن کنند. پایان جنگ، هر زمان که این اتفاق بیفتد، بعید است که رویارویی بین روسیه و بقیه اروپا را خاموش کند. اوکراینیها و دوستانشان به حق میخواهند شاهد ظهور یک اوکراین مرفه و مستقل باشند که امن و کاملاً در زندگی سیاسی و اقتصادی این قاره ادغام شده باشد. پوتین و جانشینان او این را شکست نهایی روسیه خواهند دانست. آنها تمام تلاش خود را برای جلوگیری از آن انجام خواهند داد.